نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
هستیشناسی در پی اموری است که موجودیت آنها مسلم است. هر انسان به فراخور محیطی که در آن قرار دارد، نسبت به پیرامون خود شناخت پیدا میکند. شناختی که شخص از پیرامون خود بهدست میآورد هستیشناسی گفته میشود. از آنجایی که از نظر برخی نظریهپردازان غیراسلامی مفهوم صلح در برابر مفهوم جنگ تجلی پیدا میکند، بررسی هستیشناسی صلح یکی از ضروریات بشریت و جامعه بینالمللی است که همواره در مسیر رسیدن به آن تلاش کرده و سودای وصال آن را در سر میپرورانده است. از منظر نظریهپردازان، امروزه پرداختن به موضوع صلح و اساسا تعلیم و تربیت مبتنی بر صلح کار بسیار پیچیده وحائز اهمیتی است. از این رو پرداختن و توجه به صلح کارویژههای فراوانی را میطلبد.کشور ژاپن که دارای یکی از شاخصترین تمدنهاست، در جهان امروز توانسته در حوزههای مختلف ایفای نقش کند و از آنجایی که دارای عملکردهای ویژه در موقعیتهای فراوان در عرصههای اقتصادی، فرهنگی ،سیاسی و اجتماعی بوده است، باعث شده تا همواره مورد توجه اندیشمندان و نظریهپردازان قرار گیرد. در این نوشتار، تغییرات اساسی و بنیادی کشور ژاپن را، علیرغم سابقه پرتنش و تنازعبرانگیز در عصرهای گذشته و داشتن مولفههای ایجاد منازعه، بعد از اتمام جنگ جهانی دوم (حادثه تلخ بمباران هستهای شهرهای هیروشیما و ناکازاکی در آگوست 1945) مورد واکاوی قرار گرفته شده است. چرا که این کشور در این خصوص یک تجربه موفق و دارای اهمیت را به نمایش گذاشته و جهانیان را متحیر کرده است. سوال این پژوهش حاکی این است که ژاپن جنگطلب چگونه سیاستهای صلحطلبی را دنبال کرده و مکانیسم، شاخصها، سیاستها و راهبردهای صلحطلبی آن مبتنی بر چه استراتژیهای کلانی است؟ و چگونه بهره کافی و وافی را از این سیاستها برده و توانسته به این جایگاه در سطح بینالمللی دست یابد؟ آنچه در این نوشتار مورد توجه و بررسی قرار گرفته شده است راهکارها و راهبردهای عملی و اجرایی صلحطلبانه کشور ژاپن در خصوص نظام تعلیم و تربیت صلحطلبانه است، به طوری که به توان از این راهبردها، سیاستها، راهکارها و مکانیسمها در دیگر محیطهای علمی- آموزشی استفاده نمود.
کلیدواژهها