انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
واکاوی رژیم حقیقت کمالیستی
7
36
FA
قدرت
احمدیان
عضو هیئت علمی دانشگاه رازی کرمانشاه
arsham34@gmail.com
محمدکریم
محمدی
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه رازی کرمانشاه
mk_m4453@yahoo.com
<strong> </strong><br /> متعاقب فروپاشی عثمانی فرایندی از بازتعریف هویت جمعی در خاورمیانه آغاز شد که جملگی تحت تاثیر گفتمانهایی بودند که میتوان آنها را زیر چتر مفهومی «گفتمانهای کمالیستی» نامگذاری کرد. ناسیونالیسمی گذشته گرا که باور به ناب سازی هویت ملی بر مبنای برتری مفروض یک نژاد، زبان و تمدن تاریخی یک قومیت خاص ویژگی متعینساز آن است که با مفصلبندی دالهایی مانندد،ناسیونالیسم سکولاریسم، مدرنسازی و غربگرایی به ایجاد یک هویت جدید در درون ساخت سیاسی متناظر با آن ، یعنی دولت- ملت اقدام میکند. آسیبهای وارده بر جوامع خاورمیانه ناشی از بازتولید این گفتمان در ورژنهای مختلف عربی، پارسی، کردی و ترکی در یکصد سال گذشته، نشان میدهد که ضرورتی بنیادین برای فراتر رفتن از آن وجود دارد،این مقاله با طرح این پرسش که "رژیم حقیقت کمالیسم بر چه اساسی مفصلبندی شده است؟ به صورتبندی این فرضیه پرداخته است که" رژیم حقیقت کمالیستی، مفصلبندی هویت ملی ترک را نه بر مبنای واقعیات تاریخی، بلکه براساس جعل تاریخ و خوانشی شرقشناسانه شکل داده است ." جهت آزمون این فرضیه با بهره گیری از متد نظریه گفتمان، ابتدا به چیستی هویت کمالیستی پرداخته شده است و در فراز دوم با تبارشناسی هویت در اعصار مختلف امپراتوری سیالیت هویت را تشریح نموده است ودر فراز بعدی با واکاوی شیوه صف آرایی زنجیره هم ارزی کمالیسم کثرت عوامل سیاسی و به ویژه سهم دانش شرق شناسانه و الگو برداری از غرب را در جعل تاریخ و برساخت هویت ملی مدرن کمالیستی نشان داده است
کمالیسم,هویت,دانش شرق شناسانه,غرب,کرد,ترک
https://www.iisajournals.ir/article_87582.html
https://www.iisajournals.ir/article_87582_c2a6bfe14dcae7e4741227d60b7fe0e0.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
گفتمان پسااستعماری و ذخایر نشانهشناختی روشنفکری دینی در ایران(1330-1357)
37
66
FA
جعفر
نوروزی نژاد
دانشجوی دکتری علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
حمدالله
اکوانی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه یاسوج
زبان پدیدآورنده حیات اجتماعی و زیستجهان هر جامعه انسانی است. در هر عصری و در هر جامعهای نباید از تنها یک بازی زبانی بلکه باید از بازیهای زبانی سخن گفت؛ بازیهای زبانی که ذخایر نشانهشناختی جامعه را شکل داده و امکان بازتولید آنها را در منازعه گفتمانهای سیاسی فراهم میکنند. جامعه ایرانی نیز در یک قرن اخیر واجد چنین خصلتی بوده است. در این میان زبان سیاسی روشنفکری دینی یکی از بازیهای زبانی در ایران معاصر میباشد که با بهرهگیری از نشانههای ابر زبان گفتمان دینی و مبانی معرفتشناختی مدرنیته به مفصلبندی گفتمانی جدید در میدان سیاست ایران دست زده است. در این راستا هدف مقاله حاضر نیز فهم زبان سیاسی میدان گفتمانی روشنفکری دینی در ایران قبل از انقلاب اسلامی و بررسی تاثیر صورتبندی این گفتمان بر خرده گفتمانهای گفتمان پسااستعماری برآمده از انقلاب اسلامی میباشد. بهمین منظور سوال اصلی مقاله حاضر عبارت است از اینکه: صورتبندی زبان سیاسی میدان گفتمانی روشنفکری دینی(1330 تا 1357) چه تاثیری بر خردهگفتمانهای میدان سیاست پساانقلابی داشته است؟ یافتههای تحقیق نشان میدهد که زبان سیاسی روشنفکری دینی منبع نشانهشناختی هویتی برای بخشی از خرده گفتمانهای برآمده از کلان گفتمان انقلاباسلامی بوده و با منطقی بینامتنی به عنوان بخشی از نظام معنایی ابر گفتمان دینی در مفصلبندی گفتمان هویتی پسااستعماری نقش اساسی ایفا کرده است. پژوهش حاضر به روش کیفی و از طریق در هم تنیدن سه سنت نظری نشانهشناسی، مطالعات پسااستعماری و نظریه میدان مساله تحقیق را بررسی میکند.
زبان سیاسی,میدان گفتمانی,صورت بندی سیاسی,روشنفکری دینی,گفتمان پسااستعماری
https://www.iisajournals.ir/article_87583.html
https://www.iisajournals.ir/article_87583_03ee863d4ce1140443da7129989a608d.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
تبیین جایگاه دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در روابط با بلاروس
67
90
FA
علی اکبر
جعفری
0000-0002-7543-6365
عضو هیأت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه مازندران
a.jafari@umz.ac.ir
عبدالرحیم
حسن نژاد
دانش آموخته دکتری روابط بین الملل، دانشگاه دولتی بلاروس
omrani.2055@yahoo.com
مهمترین بسترهای همکاری مشترک جمهوری اسلامی ایران و بلاروس که سبب گسترش مناسبات دو کشور شده است این است که هر دو کشور در حوزه سیاست خارجی، دیپلماسی فرهنگی را سرلوحه روابط خود قرار دادهاند. در واقع، دیپلماسی فرهنگی در گستره روابط بینالملل، در جهت توسعه روابط و ارتباطات در بین کشورها جایگاه ویژهای یافته و سبب همسویی میان دولتها و ملّتها گردیده است. دیپلماسی فرهنگی ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از اﺑﺰارﻫﺎی ﺑﻪ ﮐﺎرﮔﯿﺮی ﻗﺪرت ﻧﺮم در پشتیبانی سیاست خارجی کشورها که هنر ﺗﻘﻮﯾﺖ و ﺣﺼﻮل ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﻠﯽ ﮐﺸﻮرﻫﺎ را برعهده دارد، در فراهم آوردن بسترهای همکاریهای مشترک، فهم و معرفی فرهنگها و تبادل ارزشهای فرهنگی و نیز تثبیت روابط حسنه میان دولتها تاثیر بسزایی دارد. با توجه به این واقعیت، سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که دیپلماسی فرهنگی چگونه میتواند در ارتقای تعاملات چندوجهی میان ایران و بلاروس تاثیرگذار باشد؟ یافتههای پژوهش با بهرهگیری از اسناد و تجزیه و تحلیل اطلاعات به روش تبیینی و با استفاده از رهیافت نظری روابط فرهنگی بینالمللی، بیانگر آن است که در صورت توانمندسازی دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و بلاروس دو کشور خواهند توانست سطوح همکاریها را در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی به طور فزاینده توسعه دهند و در مجموع موجب ارتقای منافع و مصالح ملی متقابل شوند.
دیپلماسی فرهنگی,سیاست خارجی,ایران,بلاروس,قدرت نرم
https://www.iisajournals.ir/article_87584.html
https://www.iisajournals.ir/article_87584_53435e7a9fc2883f1a39eafdadbe4e90.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
گذار در ساختار اقتصاد جهانی؛ رفتار اقتصادی قدرتهای بزرگ در دورۀ گذار
91
122
FA
مهدی
هدایتی شهیدانی
استادیار گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان
mehdi.hedayati88@gmail.com
اقتصاد همواره به عنوان یکی از اصلیترین مبانی تعامل میان بازیگران جهانی مطرح بوده است. تاکید بر نقش محوری اقتصاد در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ موجب شده است تا در شرایط مختلف، هندسه ساختاری قدرت و به دنبال آن جایگاه ساختاری کشورها دچار تغییر و تحول شود. این جابجاییها منجر به ایجاد تغییرات جدی در میزان تاثیر و نفوذ بازیگران، و تلاش فراگیر از سوی قدرتهای نوظهور برای بازتعریف هنجارها، قواعد و ترتیبات نهادی متداول گردیده است. دوران گذار، مقطعی سیال برای فضای اقتصاد جهانی محسوب میشود که الگوهای رفتاری منحصر بفردی را برای اصلیترین بازیگران ساختار جهانی به همراه خواهد داشت. براین اساس، پرسش کلیدی مقاله آن است که در دوران گذار، مجموعه کنشها و واکنشهای قدرتهای جهانی نسبت به تحولات ساختار اقتصادی جهان از چه مولفههایی برخوردار خو.اهد بود؟ یافتههای پژوهش حاکی از آن است که موج فراگیر انتقال جریانات سرمایهای و تجاری از حوزه اقتصادهای غربمحور (به رهبری ایالات متحده) به سایر جهات (چین، برزیل، هند، روسیه و ...) در حال پراکنش میباشد که موجب شده تا بتوان دو نوع الگوی رفتاری را مشاهده کرد. از یک سو برای ممانعت از آسیبپذیری و نیز ترمیم نقایص ساختار فعلی، اقدامات قابل توجهی از سوی ایالات متحده در حال پیگیری است. و از سوی دیگر، واکنشها و رغبت بازیگران نوظهور برای بنای نظم نوین اقتصادی زمینه اصطکاک حداکثری را در ساختار نظام بینالملل فراهم آورده است.
دوران گذار,اقتصاد جهانی,قدرتهای نوظهور,ایالات متحده,نظم نوین اقتصادی
https://www.iisajournals.ir/article_87585.html
https://www.iisajournals.ir/article_87585_a642d9f6d12a1b516d85778cd971f050.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
بررسی عوامل شکل گیری، تحول و جایگاه اوپک وتاثیرآن در اقتصاد جهانی در دهه کنونی
123
148
FA
اعتماد
باقری
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
nioc.bagheri@gmail.com
مقصود
رنجبر
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
maghsoodranjbar@gmail.com
مهدی
جاودانی مقدم
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم
javdani2020@gmail.com
انرژی به عنوان پاشنه آشیل بسیاری از روندهای جهانی بوده و نفت نقش خون تمدن و صنعت در قلب اقتصاد جهانی را دارد. برای سیاستگذاری بر این ماده استراتژیک، اوپک به عنوان یک سازمان بینالمللی تخصصی فرامنطقهای، توسط پنج عضو موسس ایران، عراق، عربستان سعودی، کویت و ونزوئلا در کنفرانس 10 تا 14سپتامبر سال 1960 در بغداد تشکیل شد. این سازمان تنها با داشتن کمتر از 5 درصد جمعیت جهان و دارا بودن 89/81 درصد از ذخایر اثبات شده نفت خام و حدود 40 درصد از سهم تولید نفت خام جهانی در تضمین امنیت عرضه پایدار انرژی در اقتصاد جهانی نقش آفرین بوده است. عملکرد اوپک از زمان تاسیس تاکنون از فراز و نشیب هایی برخوردار بوده است. حال سوال اصلی این است که اوپک چه جایگاهی در اقتصاد جهانی در دهه کنونی دارد. فرض بر این است که این سازمان با عبوراز دوره های فراز و نشیب ، در سن 58 ساله خود دچار نزول جایگاه در اقتصاد جهانی شده است. هدف این پژوهش بررسی عوامل شکل گیری ، تحول اوپک و شناخت بیشتر جایگاه این سازمان در اقتصاد جهانی در دهه کنونی است . طرح الگوی تعامل سازنده هوشمند برای ارتقائ انسجام درون سازمانی و جایگاه آن در اقتصاد جهانی یکی از ابتکارات این پژوهش است. برای گردآوری داده ها از روش اسنادی- کتابخانه ای و برای تحلیل موضوع از نظریه رئالیسم در اقتصاد سیاسی بینالملل رابرت گیلپین بهره برده،روش تحقیق ما در این مقاله توصیفی - تحلیلی است.
اوپک,اقتصاد جهانی,جمهوری اسلامی ایران,تحول اوپک,خلیج فارس
https://www.iisajournals.ir/article_87586.html
https://www.iisajournals.ir/article_87586_a66db7b49a133dfa741bd94d5c2b0abc.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
بحران سوریه و تاثیر آن بر منافع ملی و منطقه ای ترکیه
121
148
FA
نیکنام
ببری
دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
niknambabri1368@gmail.com
شهروز
ابراهیمی
0000-0002-4277-6590
دانشیار گروه علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
sh.ebrahimi@ase.ui.ac.ir
بحران سوریه از آغاز تاکنون، یکی از مهم ترین رویدادهایی است که جهت گیری های منطقه ای و بین المللی ترکیه را تحت تاثیر قرار داده است. این بحران برای ترکیه به نوعی بازی با حاصل جمع جبری صفر بوده که طی آن هر گونه تحولات بنیادین در ساختار سیاسی و امنیتی این کشور، امنیت و منافع ترکیه را متاثر خواهد کرد. سوریه دروازه ورود ترکیه به جهان عرب و اتصال استراتژیک ترکیه به خاورمیانه است. این پژوهش با در نظر گرفتن اهمیت بحران سوریه بر محیط امنیتی منطقه، تاثیرگذاری تحولات سوریه بر امنیت و منافع ملی ترکیه را مورد بحث قرار داده است. بر اساس یافتههای پژوهش بحران سوریه نه تنها با قدرتیابی کردها و گروههای اسلامی افراطی نظیر داعش در امتداد مرزهای جنوبی ترکیه و تهدید امنیت ملی این کشور همراه بوده است بلکه با ایجاد تنش در روابط آنکارا با دمشق و متحدان غربی اش، تهدیدات اقتصادی و سیاسی را نیز متوجه ترکیه نموده است. مقاله حاضر به روش توصیفی-تحلیلی و در چارچوب مکتب کپنهاگ پیدایش داعش و منطقه خودمختار کرد در شمال سوریه و تهدیدات امنیتی ناشی از ظهور آن دو بر امنیت ملی ترکیه را بررسی نموده است. همچنین به مسئله روابط متشنج دو بازیگر عمده منطقهای یعنی ترکیه و آمریکا نیز پرداخته است
داعش,کردها,ترکیه,بشار اسد
https://www.iisajournals.ir/article_87587.html
https://www.iisajournals.ir/article_87587_282937a9a6a4da81b2967292d6d0171d.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
استعمار پنهان و گسترش پدیده نهیلیسم در کشورهای هدف: مطالعه موردی انگلستان
179
200
FA
احمد
بردبار
عضو هیات علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
bordbar.ar@gmail.com
پس از کهن نظام پادشاهی، شاید آنچه یادآور نام کشور انگلستان باشد، استعمار است. در اینکه نام کشور انگلستان با پدیده استعمار در طول تاریخ گره خورده است، تردیدی نیست؛ اما آنچه در دوران کنونی مهم مینماید، تغییر شیوه استعمار و پدید آمدن اصطلاحی نو به نام پسااستعمار در سیاستهای خارجی کشور انگلستان در برابر دیگر کشورهای هدف است. به زعم نویسنده، کشور انگلستان در مسیر استعماری خود از شاخص نوین ایجاد بحران معنا در بافت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... جوامع هدف خود استفاده میکند؛ این بحران معنا در پی خود، نهیلیسم خفته در بافت جامعه را بیدار میکند و با آشکارشدن شکافی ژرف میان خواستهها و داشتههای افراد جامعه، آنها را در شرایط ضعف بیش از حد قرار میدهد؛ در چنین شرایطی، جامعه استعمارزده، بیش از پیش آماده تسلیمشدن و رساندن بیشترین سود به کشور استعمارگر است. کشور انگلستان این شیوه را نه از راه آشکار مانند سدههای پیشین، بلکه با نفوذی پنهان و آرام انجام میدهد تا راه برای نیل به اهداف استعماری خود را همیشه هموار نگاه دارد. در این پژوهش، دادهها با روش اسنادی گردآوری شده است؛ روش تحلیل دادهها روش جامعهشناسی تاریخی است و چارچوب نظری پژوهش را نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت و اندیشههای پستمدرن شکل داده است.
استعمار,انگلستان,بحران,نهیلیسم
https://www.iisajournals.ir/article_87588.html
https://www.iisajournals.ir/article_87588_0b768973e6ffb560fbb19a3581fc0108.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
راهبرد سیاست خارجی ترامپ در قبال پرونده هستهای ایران
201
226
FA
بهار
اخوان
دانشجوی دکتری روابط بینالملل، دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
bahar0084066@gmail.com
عنایت الله
یزدانی
0000-0001-8087-3431
دانشیار روابط بینالملل گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم اداری و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
eyazdan@ase.ui.ac.ir
علی
امیدی
هیات علمی و دانشیار روابط بین الملل گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم ادارای و اقتصاد، دانشگاه اصفهان
aliomidi@ase.ui.ac.ir
طی چند دهه اخیر، مناقشه هستهای ایران با کشورهای غربی و ابعاد گوناگون آن به اصلیترین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده است. در این میان نوع مواجهه آمریکا به عنوان هژمون سیستم بینالمللی با این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پژوهش تلاش دارد الگوی راهبردی ترامپ را در قبال پرونده هستهای ایران در یک چارچوب منطقی و علمی مورد ارزیابی قرار دهد. روش پژوهش از نوع کیفی و رویکرد توصیفی- تحلیلی میباشد، همچنین گردآوری منابع بهصورت کتابخانهای صورت گرفته است. بر این اساس پرسش پژوهش اینگونه مطرح میشود که الگوی راهبردی ترامپ در قبال پرونده هستهای ایران چگونه بوده است؟ بنظر میرسد ترامپ از همان ابتدا الگوی متفاوتی را نسبت به گذشتگان در مناقشات بینالمللی و منطقه خاورمیانه در پیش گرفته است. بسیاری از تحلیلگران سیاست خارجی ترامپ را مبهم با آیندهای نامشخص دانسته و بر رفتار غیر معمول شخصیتی وی تاکید میکنند اما در ادامه این فرضیه به اثبات میرسد که رویکرد ترامپ به پرونده هستهای برگرفته از رویکرد تلفیقی از شبه انزواگرایی - واقعگرایی با تاکید بر دکترین خروج بوده است. در کانون مرکزی این نگرش، الگوی راهبردی ترامپ، در راستای شعار "نخست آمریکا" و "احیای عظمت دوباره آمریکا" با اولویت دادن به منافع و اهداف آمریکا مورد توجه قرار گرفته است
ترامپ,پرونده هستهای ایران,واقعگرایی,اول آمریکا,دکترین خروج
https://www.iisajournals.ir/article_90149.html
https://www.iisajournals.ir/article_90149_616c6029201ab90f0faf525495d83002.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
چالش جریانهای سلفی تکفیری علیه همگرایی اسلامی و راهکارهای مقابله با آن
227
262
FA
محمدفردین
جلالی
دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اردبیل
fardinjalali753@gmail.com
صمد
عبداللهی عابد
دانشیار دانشگاه شهید مدنی آذربایجان و گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اردبیل
s1.abdollahi@yahoo.com
علیرضا
عبدالرحیمی
استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اردبیل
abdorrahimy.ar@gmail.com
در طی چند دهه اخیر اسلامگرایی به یکی از محوریترین تحولات در جهان امروز تبدیل شده است. از طرفی جریانهای تکفیری، با توجه به داشتن ویژگیهایی نظیر نقلگرایی، عقل ستیزی، خشونت گرایی، قشری گری، تکفیر برخی از مسلمانان و ... چالشهای متعددی را علیه همگرایی اسلامی بوجود آورده است. چالشهای سیاسی شامل مواردی همچون: فراموشی آرمان و راهبرد وحدت اسلامی، حاشیه رانی مبارزه با اسرائیل و ترویج اسلام هراسی و... میشوداین نوشتار به دنبال پاسخ به این پرسش بنیانی این است که گسترش جریانهای تکفیری چه تأثیر بازدارندهای بر رشد اسلامگرایی در منطقه و جهان خواهد داشت؟ رشد جریانهای تکفیری از دو بعد اساسی فرایند اسلامگرایی را با چالش مواجه خواهد نمود، نخست قطبی سازی جوامع اسلامی بر اساس تقابل شیعه و سنی و دیگری کاهش مشروعیت و مقبولیت اسلامگرایی به عنوان یک جایگزین در مقابل لیبرال دموکراسی، این پژوهش در راستای رفع چالش جریانهای تکفیری فراروی اسلامگرایی راهکارهایی ارائه نموده که در قالب دو راهکار دیپلماسی ارتباطات گسترده میان گروهها و کشورهای اسلامی، و مقابله با گسترش جریانهای تکفیری قابل بررسی است.
جریانهای تکفیری,اسلام گرایی,سلفی گری,چالش,راهکار
https://www.iisajournals.ir/article_90150.html
https://www.iisajournals.ir/article_90150_7ec32028dde65daf680782d4bf837ed0.pdf
انجمن ایرانی روابط بین الملل
پژوهش های روابط بین الملل
2251-8444
2981-006X
8
2
2018
08
23
بررسی تطبیقی مبانی مسئولیت مدنی در حقوق ایران و آمریکا
263
292
FA
قاسم
حیدری
دانشجوی دکتری حقوق خصوصی، دانشگاه آزاد اسلامی
پرویز
عامری
استادیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز
ameri@shirazu.ac.ir
با توجه به اینکه وقوع حوادث زیانبار برای بشر امری اجتنابناپذیر است؛ لذا همواره بشر به دنبال وضع قواعدی بوده که براساس آن مسئولیت را به شخصی تحمیل نماید که بیشترین نقش را در حادثه زیانبار داشته است. از اینرو تمام رسالت مسئولیت مدنی شناسایی چنین قواعدی میباشد. این مقاله با هدف بررسی تطبیقی مبانی مسئولیت مدنی در حقوق ایران و آمریکا انجام شد؛ مسئولیت مدنی یکی از اقسام مسئولیت است که در اثر ورود خسارت، در شرایطی که قرارداد و قانونی وجود نداشته باشد موضوعیت یافته و جهت جبران خسارت از مبانی و تئوریهای حاکم در این روش استفاده میشود. مطابق یافتهها در حقوق ایران مسئولیت مدنی مبتنی بر استناد عرفی فعل زیانبار به شخص است. هرچند یکی از راههای احراز استناد عرفی فعل به عامل آن، تقصیر است ولی رکن مستقلی در مسئولیت بهشمار نمیآید. در حقوق آمریکا از مبنای تقصیر جهت انتساب مسئولیت مدنی استفاده شده و از طرفی در حقوق آمریکا قائل بهدرجات مختلف تقصیر هستند و بر مبنای همین درجات تقصیر، میزان مسئولیت و جبران خسارت شخص مقصر محاسبه و ارزیابی میشود در حالیکه در حقوق ایران درجه تقصیر در میزان مسئولیت مؤثر نمیباشد.
مسئولیت مدنی, تقصیر, استناد عرفی,ایران,آمریکا
https://www.iisajournals.ir/article_90961.html
https://www.iisajournals.ir/article_90961_89bfed4d24d2432b104f8e55c3ab5b7d.pdf