انجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421A Survey of AIPAC and its Influence on the United States of America’s Middle East Policyبررسی آیپک و تأثیر آن بر سیاست خاورمیانهای امریکا93441945FAرضا سیمبراستاد گروه علوم سیاسی دانشگاه گیلان0000-0001-5111-1075کیانوش نظریدانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه گیلانJournal Article20140728U.S decentralized and distributed political structure has culminated in the many movements and organizations to affect the complicated process of the political decisions. Though Jews make only about three percent of U.S population, they have been the most influential ethnic minorities into the power structure of the U.S. <br /> <br /> American Jewish have created a series of significant influences in the U.S foreign policies which the role of the American Israel Public Affair Committee(AIPAC), the most powerful Jewish organization, is very significant. The organization which is responsible for planning and coordinating the activities of Jewish organizations in U.S plays the most important role in coordinating the U.S policies along with the interests of Zionism. Today, this Organization is the most prominent Zionist’s tool to influence the policies of the current world superior power in the world's most controversial region, the Middle East, and Israel’s issues. This article attempts to provide a brief view of the causes of Jewish power in the U.S, AIPAC, and its influence on the Middle East policies by U.Sساختار سیاسی غیرمتمرکز و توزیع شده امریکا سبب شده است که جریانها و تشکلهای بسیاری بتوانند روند پیچیده تصمیمگیری سیاسی در این کشور را تحت تأثیر قرار دهند. با آنکه یهودیان تنها حدود سه درصد جمعیت امریکا را تشکیل میدهند اما توانستهاند به تأثیرگذارترین اقلیت قومی در ساختار قدرت امریکا تبدیل شوند. یهودیان امریکا مجموعه چشمگیری از سازمانهای مختلف را برای تأثیرگذاری بر سیاست خارجی امریکا به وجود آوردهاند که در این میان نقش کمیته امور عمومی امریکااسرائیل (آپیک(به عنوان قدرتمندترین سازمان یهودی امریکا بسیار شاخص میباشد، سازمانی که مسئول برنامهریزی و هماهنگ کردن فعالیت اکثر سازمانهای یهودی امریکا را بر عهده دارد و نقش اساسی را در هماهنگی سیاستهای امریکا با منافع صهیونیسم ایفا میکند. در عصر حاضر این سازمان مهمترین ابزار صهیونیستها در امریکا برای تأثیرگذاری بر سیاستهای قدرت اول دنیای کنونی در مسائل مربوط به اسرائیل و پُرمناقشهترین منطقه جهان، خاورمیانه، میباشد. پژوهش حاضر درصدد است، ضمن ارائه نمایی اجمالی از دلایل قدرت یهودیان در امریکا، آیپک و تأثیرآن را بر سیاست خاورمیانهای امریکا مورد بحث و بررسی قرار دهد.انجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421Diplomacy in the Age of Technology: Necessitiesضرورتهای دیپلماسی در عصر فناوری356641946FAسید محمدکاظم سجادپورعضو هیئت علمی دانشکده روابط بین الملل وزارت امور خارجهhttps://orcid.org/00مهدی زادهعلیدانش آموخته کارشناسی ارشد دیپلماسی و کارشناس وزارت امور خارجهJournal Article20140728The Contemporary World has been affected by technology In one hand, the Principals that define ability and Power of international actors have changed and new condition emerged. In this situation, national and international issues need new strategy and tools for management of them on the other hand the daily changes in technology make new tools based on science and knowledge. In this condition, the technology and knowledge become one of the most important elements of national power. this changes forced diplomacy to adapt to this conditions and two divisions affected by them; first the methods of implementation of foreign policy, and second, agenda of diplomacy. <br />this article titled as Diplomacy in the Age of Technology: Necessities is a theoretical effort to analyze contemporary international relations based on analytical method. in short, the result of this survey can be explained in one sentence that public diplomacy and cyber diplomacy as new method and intellectual property, technological exchange, control and managing of internet, environmental and biological security as new agenda for diplomacy has been emerged.جهان معاصر، جهانی متأثر از دانایی و فناوری است. در این جهان قواعد و اصولی که تبیینکنندة توان و قدرت بازیگران عرصة بینالملل بوده، تغییر نموده و شرایطی جدید را پدید آورده است. در این شرایط و همزمان با توسعه، فروپاشی، پیشرفت و تغییر شکل مسائل ملی و بینالمللی، مدیریت آنها نیز به ابزارها و استراتژیهای نوینی نیاز پیدا کرده است. از سوی دیگر تغییرات روزانة فناوری نیز موجب گشته تا ابزارهای نوینی که زادة علم و دانش هستند، پدید آیند. در این شرایط است که دانش و فناوری به یکی از مؤلفههای قدرت کشورها در عرصة بینالمللی بدل میگردد. این تغییرات موجب شده تا دیپلماسی کشورها نیز وادار به تطابق با شرایط نوین گردد و در دو حوزة شیوههای عمل و دستور کارها، از این تغییرات اثر پذیرد.<br /> <br /> پژوهش حاضر با عنوان «ضرورتهای دیپلماسی در عصر فناوری» تلاشی نظری است تا با شیوة تحلیلیتوصیفی تحولات اخیر روابط بینالملل را مورد کنکاش قرار داده و از دورن این تحلیل، تغییرات دیپلماسی عصر حاضر را به نمایش گذارد. مجموع آنچه میتوان بهعنوان برونداد این تغییرات در دیپلماسی از آن یاد نمود، اتکا به دیپلماسی عمومی و سایبر دیپلماسی بهعنوان شیوههای نو و ورود به مسائلی همچون مالکیت فکری، ورورد و خروج فناوری، مدیریت اینترنت، محیط زیست و امنیت بیولوژیکی بهعنوان دستور کارهای نوین دیپلماسی است.انجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421An Evaluation of the British Stance on Recent Developments in West Asia and North Africa: A Comparative Study of Bahrain, Syria and Egyptتحلیل و بررسی مواضع انگلستان در قبال تحولات اخیر خاورمیانه مطالعه موردی: بحرین، سوریه و مصر679841947FAمحمدحسن خانیدانشیار علوم سیاسی دانشگاه امام صادقحجتاله نوری ساریدانش آموخته کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه امام صادقJournal Article20140728West Asia and North Africa regions have been the scene of important events throughout the history. Regardless of the roots and causes of these events, the countries of the region have always been subject to interventions by great power beyond the region. These interventions have changed the direction of those events and sometimes led to a total diversion of the events from their original goals. The recent developments in the Arab world know as Arab Springs or Islamic Awakening, are a good example of this phenomenon. This article is an attempt to examine the role of Great Britain in these events as one the most important players in the region, and to analyze the different and to some extent contradictory policies adopted by London in dealing with the developments in Bahrain, Syria, and Egypt. The article also tries to explain to answer these questions that British policies were based on which goals and interests, and what would be the challenges aheadمنطقة غرب آسیا و شمال افریقا در طول تاریخ همواره شاهد حوادث و تحولات بزرگی بوده که صرفنظر از ریشههای آن، با مداخلة قدرتهای بزرگ فرامنطقهای همراه بوده است. مداخلاتی که در اغلب موارد منجر به تغییر مسیر آن تحولات و انحراف در جریان حوادث منطقه شده است. تحولاتی که از ابتدای سال 2011 تا کنون در کشورهای عربی قارة آسیا و شمال افریقا شاهد آن هستیم بهخوبی گویای این امر است. نوشتار حاضر در صدد تحلیل و بررسی مواضع دولت انگلستان بهعنوان یکی از قدرتهای فرامنطقهای مداخلهگر و تأثیرگذار در قبال تحولات اخیر در این منطقه است. هدف مقاله، نشان دادن مواضع متناقض و متضاد این دولت اروپایی در جریان تحولات اخیر و مقایسة آنها با یکدیگر است؛ به سخن دیگر، در این مقاله تلاش میشود تا به این پرسش اساسی پاسخ داده شود که: «مواضع انگلستان در قبال تحولات اخیر در کشورهای اسلامی غرب آسیا و شمال افریقا بر مبنای چه اهداف و منافعی اتخاذ شده است؟» با توجه به این مسئله، پرسش فرعی دیگری مطرح میشود: «دولت انگلیس برای تأمین این منافع چه اقداماتی را پیش گرفته و با چه چالشهایی روبهرو است؟» برای پاسخ به این پرسشها، سیاستها و اقدامات انگلیس مبتنی بر سیاستهای اعلامی و اعمالی این کشور در مواجه با تحولات کشورهای مصر، بحرین و سوریه به تفکیک تبیین و سپس تحلیل شده استانجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421European Soft Balancing against America: by Focusing on The “Irans Nuclear Program”توازنطلبی نرم اروپایی با امریکا در پروندة هستهای ایران9912841948FAسید اصغر کیوانحسینیدانشیار روابط بین الملل دانشگاه علامه طباطباییفاطمه دانشور محمدزادگاندانش آموخته کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20140728The collapse of the soviet union have changed and redefined the nature of relation between europe and united states of america, so knowed “Transatlantic Relation”. Although the america become the only remaining superpower in the world, but the consequences of the end of the bipolar system and regional crisise has threated security in the europe. In these condition, successful economic integration in europe, encourage european to political and military independence. The process that have concurrented mid emergence of balancing actions against america in europe. These balancing actions relies on nonmilitary tools, economice and cultural context, therefore named “soft balancing”. The purpose of this rsearch is to define and appraise the “soft balancing theory” that have rooted in realistic “balance of power theory”. So it is describes european balancing against america in during and the end of the cold war. Then by focusing on the “irans nuclear program” analizes the european soft balancing motives and mechanisms. In this manner, takes into consideration thedifferences ineuropes approach than the the u.s. in the bush and obama era.فروپاشی شوروی و پایان یافتن نظام دوقطبی، به تغییر و بازتعریف ماهیت روابط اروپا و امریکا منجر گردید. اگرچه امریکا به تنها ابرقدرت جهان تبدیل شد، اما پیامدهای برچیده شدن نظام دوقطبی و بحرانهای منطقهای، امنیت اروپا را تهدید میکرد. در این شرایط، موفقیت در همگرایی اقتصادی، اروپاییان را به استقلال نظامی و سیاسی ترغیب کرد. روندی که با بروز برخی اقدامات توازنطلبانه با ایالات متحدة امریکا مقارن گردید. این توازنطلبی از طرق غیر نظامی و غیر مستقیم بود و بر بسترهای اقتصادی و فرهنگی تأکید داشت؛ بنابراین، به تعبیر برخی «توازنطلبی نرم» نام گرفت. در این پژوهش پس از تعریف و ارزیابی نظریة توازنطلبی نرم که ریشه در نظریة واقعگرای توازن قدرت دارد، به بررسی رفتارهای تقابلگرایانة اروپا در برابر امریکا در دوران جنگ سرد و پس از آن پرداخته، سپس با تأکید بر «پروندة هستهای ایران» انگیزهها و ساز و کارهای توازنطلبی نرم اروپایی در مقابل امریکا توصیف و تحلیل میشود. در این گذار تفاوت رویکرد اروپا نسبت به امریکا در دوران جورج بوش و اوباما مورد توجه قرار میگیردانجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421International Law and Creation of the Independent State of Palestineحقوق بینالملل و تشکیل کشور مستقل فلسطینی12916241949FAسید احمد طباطباییاستادیار حقوق بین الملل دانشگاه تهران - پردیس فارابیداوود محبی انجدانیدانشجوی دکتری حقوق عمومی دانشگاه تهران - پردیس فارابیJournal Article20140728The Creation of the Independent State of Palestine has a basic priority and it is an important step to support the rights of the nation of Palestine. However, there are numerous challenges relevant to this issue. First in this study, the right of Palestinian to form an independent state and the historical background of the crisis, including the measures having been taken to form the state of Palestine have been considered. Then, the necessary elements to establish a state from viewpoint of the international law have been examined. This study concludes that the right of self determination and the right of Palestinian to create an independent state have been confirmed by the international law principles, and have been emphasized in the UN resolutions. However, the most serious challenge rises from the occupation of Palestinian territories by Israel and unwillingness of Israel to establish the state of Palestineیکی از موانع اصلی حقوقی در خصوص حمایت همهجانبه از حقوق مردم فلسطین، عدم تحقق عینی تشکیل کشور مستقل فلسطین است. بهرغم گذشت بیش از شش دهه از طرح مسئله در سازمان ملل و شناسایی کشور فلسطین از جانب دهها کشور جهان، هنوز ملت فلسطین از مزایای کامل یک کشور مستقل بهرهمند نیستند.<br /> <br /> در این مقاله ابتدا حق تعیین سرنوشت و حق تشکیل کشور مستقل فلسطینی و همچنین تلاشهای انجامشده در این خصوص مورد مطالعه قرار گرفته است. عناصر ضروری برای تشکیل یک کشور جدید از نگاه حقوق بینالملل، یعنی سرزمین، جمعیت، حاکمیت و اهلیت انعقاد معاهده مورد بررسی قرار گرفته و با وضعیت کنونی فلسطین تطبیق داده شده است. در ضمن، چالشهای اساسی در خصوص تحقق عناصر چهارگانة فوق که مانع اصلی در عینیت یافتن کشور فلسطین است، مورد شناسایی قرار گرفته است.<br /> <br /> تحقیق حاضر نشان میدهد که حق تعیین سرنوشت و تشکیل کشور مستقل فلسطینی جزء حقوق مسلم مردم فلسطین بوده که توسط قطعنامههای مجمع عمومی و شورای امنیت نیز بارها مورد تأکید قرار گرفته است. بااینوجود، پیشرفت قابل ملاحظهای در خصوص تشکیل کشور فلسطینی حاصل نشده است و مکانیزمهای جاری سازمان ملل در بیش از شش دهة گذشته نتوانسته است حقوق پایمالشدة فلسطینیان را احقاق نماید. هرچند سه عنصر سرزمین، جمعیت و حاکمیت در رابطه با فلسطین با استانداردهای اولیة حقوقی وجود دارد، اما این عناصر ناقص و با چالشهای جدی از جمله اشغال بخشهایی از سرزمینهای فلسطینیان توسط رژیم صهیونیستی روبهرو هستند. از نگاه سیاسی نیز، مانع اصلی عدم تمایل واقعی اسرائیل و پایبند نبودن آن به ملزومات تشکیل کشور مستقل فلسطین استانجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421Relationship between the principle of self-determination with autonomy and secessionارتباط اصل حق تعیین سرنوشت با تجزیهطلبی و خودمختاری16319441950FAعلیرضا آرشپوراستادیار گروه حقوق دانشگاه اصفهانفرناز شیرانیکارشناس ارشد حقوق بین الملل دانشگاه شهید اشرفی اصفهانیJournal Article20140728The principle of self-determination as a human right, constitute the other fundamental human rights, by virtue of that right people freely determine their political status and freely pursue their economic, social and cultural development. This right is an individual human right that everyone has it. Perhaps that's why the UN charter mentioned this right with respect to fundamental freedoms and rights. Recent principle is one of the fundamental principle of international law has played an important role in the formation process. In addition the principle of self-determination as a norm of Jus conges can eradicate human rights violations that one of the most important of them is prohibition of minorities’ rights violation, And in the next steps by granting freedom right to people in determining their political system of government and regular participation on civil and political affairs will be provided their satisfaction. When, all right and fundamental freedoms of all people especially the minority community is gained, the right of self-determination will also be achieved. The minority groups that their rights are being violated are able to restore their lost rights resort to ways of violence, non-peaceful and non-democraticاصل حق تعیین سرنوشت بهعنوان یک حق بشری پایه و اساس سایر حقوق بشری را تشکیل میدهد که بهموجب آن همة افراد و گروههای اجتماعی صرفنظر از قومیت، نژاد، جنس و مذهب میتوانند امور خویش را در زمینههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در دست گیرند. این حق یک حق بشری فردی است که تک تک افراد یک ملت از آن برخوردارند و شاید به همین علت است که در منشور ملل متحد در کنار ضرورت رعایت و احترام به حقوق و آزادیهای بنیادین فردی، از این اصل نام برده شده است. اصل اخیر از اصول مبنایی حقوق بینالملل و از قواعد آمرة حقوق بشری محسوب میشود که با رعایت آن میتوان در وهلة اول از موارد نقض حقوق بشری که یکی از مصادیق مهم آن جلوگیری از نقض حقوق اقلیتهاست، کاسته و در مراحل بعدی با اعطای حق آزادی عمل به ملتها در تعیین نظام سیاسی و مشارکت منظم در امور سیاسی و مدنی خویش، رضایت خاطر آنها را فراهم کرد. اصل حق تعیین سرنوشت تنها زمانی تحقق پیدا میکند که حقوق و آزادیهای اساسی تمامی افراد جامعه مخصوصاً اقلیتهای ساکن در آن تأمین شده باشد. گروههای اقلیتی سرکوبشدهای که حقوقشان نقض گردیده میتوانند برای اعادة حقوق از دست رفتة خود به راههای خشونتآمیز و غیر دمکراتیک متوسل شوند. این در حالی است که با رعایت اصل حق تعیین سرنوشت از سوی دولتها، محملی برای طرح مسائلی از قبیل خودمختاری، تجزیهطلبی و یا مبارزات نهضتهای آزادیبخش ملی به وجود نخواهد آمد. اینکه ارتباط اصل حق تعیین سرنوشت با تجزیهطلبی و خودمختاری چیست و چه زمانی اقلیتهای موجود در کشوری میتوانند به تجزیهطلبی یا خودمختاری بهعنوان یکی از مصادیق اعمال حق تعیین سرنوشت توسل جویند، از اهداف اصلی تدوین این مقاله بوده استانجمن ایرانی روابط بین المللپژوهش های روابط بین الملل2251-844441120140421Geopolitical structures of Terrorism In the first decade of the third millenniumتحلیل ساختارهای ژئوپلیتیکی تروریسم در دهة اول هزارة سوم میلادی19521941951FAسجاد کریمی پاشاکیمدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشتروحالله منعمدانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلانمحمدصادق یحییپوررئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد صومعه سراJournal Article20140728Political and military action against terrorism, including international terrorism, represent a consensus for the uneven shape of retaliation or pre-emptive action in terms of fighting and preventing terrorism and terrorism that has, after 11 September 2001, the United States of America has played a pivotal role. Feedback on these measures of global geopolitical structure since the 2000s had a profound impact. U.S. president George W. Bush terrorism division of the Congress in 2002 to plan, the basis for the formation of pre-emptive strikes and collective security was contemporary. International policies and strategies in the first decade of the third millennium, and was affected by the terrorist organizations operating on national and regional measures to combat terrorism and its state sponsors or restriction adopted. As governments and regional and international organizations are united in defining terrorism, terrorist groups can range from the legitimate defenders of the land and the international terrorist group name fighters freedom to operate. The emphases of the terrorist attacks on the figures vary. This paper attempts to analysis descriptive data mining research organizations with relevant maps in some species, the risks and threats of terrorism, terrorism operation impact on geopolitical developments in the region will be assessedمبارزه با تروریسم که شامل اقدام سیاسی و نظامی علیه تروریسم بینالملل است، بیانگر اجماعی هرچند ناموزون برای شکلدهی به عملیاتهای تلافیجویانه و یا پیشدستانه در غالب مبارزه و مقابله با تروریستها و پیشگیری از تروریسم است که پس از 11 سپتامبر 2001، ایالات متحدة امریکا در آن نقش محوری ایفا نمود. بازخورد این دسته از اقدامات بر ساختارهای ژئوپلیتیک جهانی در دهة اول سال 2000 میلادی تأثیر شگرف گذاشت. تقسیمبندی جرج بوش رئیسجمهور ایالات متحده از تروریسم که در سال 2002 در کنگره طرح گردید، مبنایی برای شکلگیری حملات پیشدستانه و امنیت دستهجمعی در دورة معاصر قرار گرفت. سیاستها و راهبردهای جهانی در دهة اول هزارة سوم، با تأثیر از عامل تروریسم شکل پذیرفته و سازمانهای ملی و منطقهای تمهیداتی پیرامون مبارزه با تروریسم و یا تحدید کشورهای حامی آن اتخاذ نمودند. به دلیل اینکه دولتها و سازمانهای منطقهای و بینالمللی در تعریف تروریسم وحدت ندارند؛ بنابراین، گروههای تروریستی نیز میتوانند دامنهای از مدافعان مشروع سرزمین و رزمندگان راه آزادی تا گروههای تروریستی بینالملل نام گیرند؛ ازاینرو، تأکید بر آمار و ارقام حملات تروریستی متغیر است. در این مقاله تلاش میشود تا با روش تحلیلیتوصیفی و استخراج دادههای موجود در برخی از نقشههای سازمانهای تحقیقاتی با موضوعیت گونهها، ریسکها و تهدیدهای تروریسم، تأثیر کارکرد تروریسم بر تحولات ژئوپلیتیکی مناطق جهان ارزیابی گردد.