چکیده
در کنار رشد اقتصادی و افزایش میزان کنشگری پکن در عرصه سیاست جهانی، یکی از جنبههای جذاب چشمگیر قدرت پکن در شرایط کنونی که میتواند ماهیت خیزش قدرت چین و مسالمتآمیز بودن آن را از منظری متفاوت تبیین کند، بسط و توسعه نظریههای چینی روابط بینالملل است. این مقاله با هدف کشف رابطه عمیق میان نظریههای نوپای چینی در حوزه مطالعات روابط بینالملل و تحکیم موقعیت این کشور در سیاست جهانی، در تلاش است با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی به این پرسش پاسخ دهد که اندیشمندان چینی چگونه و برای دستیابی به چه هدفی سعی در جدا شدن از گفتمان مسلط غربی و خلق نظریههای بومی دارند؟ در مقام پاسخ به این پرسش، استدلال اصلی با اتکا به مطالعات رندال کالینز پیرامون خلاقیت فکری بر این منطق استوار است که اندیشمندان چینی در تلاش هستند با اتکا به ایدئولوژی ملی و اصول برجسته فرهنگ باستانی، ضمن مشخص کردن تمایز میان خود و اندیشههای غربی، مدل مستقلی از نظم بینالمللی را با هدف تثبیت موقعیت هژمونیک پکن ایجاد کنند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که روند تکوین و پویای مکتب چینی روابط بینالملل، تحت اهداف سیاسی گسترده و فراتر از یک پیوند عقلانی بین وقایع خارجی و نظریهپردازی است.
کلیدواژهها