چکیده
هویتیابی اسلامی به عنوان واقعیت جدید سیاست بین الملل محسوب میشود. هویت زمانی شکل میگیرد که نشانههایی از فرهنگ، گفتمان و ادبیات سیاسی تولید شود. زبان سیاسی مقاومت اسلامی را میتوان انعکاس ظهور ادبیات اسلامی در روابط و سیاست بین الملل دانست. نکتهی قابل توجه آن است که شکلگیری انقلاب اسلامی ایران که به تعبیر میشل فوکو به عنوان اولین انقلاب پست مدرن محسوب میشود، کارآمدی روششناسی پوزیتویستی در سیاست بین الملل را کاهش داد. از مقطع زمانی به بعد شاهد ظهور رهیافتهای جدیدی میباشیم که به گونهای مستقیم و غیرمستقیم از روش شناسی و رهیافتهای نهفتهی انقلاب پست مدرنی ایران الهام گرفتهاند.
نظریهپردازانی همانند باری بوزان، ویوور، الکساندر ونت و کراتو کویل در صدد برآمدند تا رویکرد انتقادی به سیاست بین الملل را از اواسط دههی 1980 در دستور کار قرار دهند. افراد یاد شده، همانند هنجارهای انقلاب اسامی ایران که در اواخر دههی 1970 تبیین گردید، بر ضرورت کاربرد نشانههای هنجاری، ارزشی، ایستاری، فرهنگی و اجتماعی در سیاست بین الملل تاکید نمودند. اگر افراد یاد شده، در تبیین رهیافتهای رقیب با آموزه های رئالیستی و پوزیتویستی، به الهام پذیری از زبان سیاسی مقاومت اسلامی اشارهای ندارند، باید آن را در رویکرد شرق شناسانهی مسلط در امریکا و جهان غرب دانست.
رویکرد شرق شناسی بر نشانههایی از برتری جهان غرب نسبت به کشورهای پیرامون تاکید دارد. رویکردی که مبتنی بر تحقیر از موضع فرادستی میباشد. در چنین فرهنگی، الهام پذیری از رهیافت های تولید شده در جهان سوم، ارتداد محسوب میشود. به همین دلیل است که علی رغم مشابهت رهیافت های ارائه شده در اواسط دههی 1980 از انقلاب اسلامی ایران، هیچ گونه استنادی به چنین آموزههایی انجام نگرفته است.
در این مقاله تلاش میشود تا نشانه شناسی هویت یابی اسلامی در قالب زبان سیاسی مقاومت در سیاست بین الملل ارائه شود. چنین نشانههایی محور اصلی تحول در تحلیل نیروهای تاثیرگذار در سیاست منطقهای و بین المللی محسوب میشود. محور اصلی مقاومت اسلامی را میتوان در زمان پیروزی انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس مورد توجه قرار داد. بنابراین زبان سیاسی مقاومت اسلامی در دههی 1980 از فراگیری و کارآمدی عملی بیشتری در برخورد با رهیافتهای پوزیتویستی رئالیسم ساختارگرا و نمادهای عینی آن در سیاست بین الملل برخوردار بوده است.